جدول جو
جدول جو

معنی پن رین - جستجوی لغت در جدول جو

پن رین(پِ)
جزیره ای کوچک از مجمعالجزایر کوک واقع در اقیانوسیه متعلق به زلاند جدید
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پرارین
تصویر پرارین
(دخترانه)
خوب و نیکو
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از منخرین
تصویر منخرین
دو سوراخ بینی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عنبرین
تصویر عنبرین
عنبری، عنبرینه
فرهنگ فارسی عمید
(پَمْ بَ / بِ)
از پنبه: و هیچگونه نمی توانستیم دانستن که از جامه هاء (کدام) ابریشمین یا پشمین یا پنبئین. (مجمل التواریخ)
لغت نامه دهخدا
(پِ)
مادۀ خاص که در بسیاری از میوه ها هست
لغت نامه دهخدا
(پَ)
که ریش پهن دارد. پهن محاسن
لغت نامه دهخدا
(پَ سِ سُ)
کفل. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(پَ)
جانب پسین ران. گوشت پسین ران
لغت نامه دهخدا
(اَ عا)
حادّ. رانندۀ شتر
لغت نامه دهخدا
(پَ تَ)
ماده ای است سرخ رنگ مایل به سیاهی که از جوشانیدن آب کشک حاصل کنند و آن بغایت ترش است و چاشنی آشها کنند و به ترکی آن را قره قوروت نامند. ترف سرخ. لیولنگ. هبولنک هلیاک. (فرهنگ اسدی). مصل. کشک سیاه. و رجوع به لیولنگ شود
لغت نامه دهخدا
(اَ رَ)
اسم مثنای انار، انار شیرین و انار ترش.
- آب انارین، آب انار شیرین و ترش. (ناظم الاطباء).
و رجوع به انار شود
لغت نامه دهخدا
(اَ)
زنگ مانند زنگ آهن و جز آن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(بِنِ)
نفرین شده. ملعون. گجستک:
ایستاده بخشم بر در او
این بنفرین سیاه روخ چکاد.
حکاک (ازلغت فرس اسدی چ اقبال ص 106).
شغاد آن بنفرین شوریده بخت
بکند از بن آن خسروانی درخت.
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 6 ص 1740).
بجایی که گرسیوز بدنشان
گروی بنفرین و مردم کشان
سر شاه ایران بریدند خوار
بیامد به آن جایگه شهریار.
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 5 ص 1380)
لغت نامه دهخدا
(بُ نِ)
ریشه ران یعنی مابین شکم و ران. (ناظم الاطباء). بعربی مغبن گویند و بفارسی بیغولۀ ران. (آنندراج) ، ابتدا و منبعآب (از اضداد). (یادداشت مرحوم دهخدا) :
در خمارم شراب میخواهم
در سرابم بناب میخواهم.
ظهوری
لغت نامه دهخدا
(اَ دَ)
نام دهی است در جنوب حلب و بین آندو باندازۀ یک روز راه است و بعد ازآن آبادانی نیست. اندرین در این روزگار (روزگار صاحب معجم البلدان = اوایل قرن هفتم) ویران است و فقط بقیه دو دیوار در آن دیده میشود و شعر عمرو بن کلثوم:
الاهبی بصحنک فاصبحینا
ولاتبقی خمور الاندرینا
مربوط به همین اندرین است. صاحب کتاب العین گفته اندرین جمع اندری است و اندری جوانانی اند که از جای پراکنده گرد می آیند. ازهری گفته اندر دهی است در شام و در آن درختان مو باشد و جمع آن اندرین است و خمورالاندرین در شعر ابن کلثوم گویا اشاره بدین مطلب باشد. (از معجم البلدان). و رجوع بهمین کتاب و اندری شود.
لغت نامه دهخدا
(پَ جُ)
رقم ترتیبی بعد از چهارم و قبل از ششم. پنجم. پنجمی. خامس:
پنجمین کشور از تو آبادان
وز تو شش کشور دگر شادان.
نظامی (هفت پیکر ص 31)
لغت نامه دهخدا
نوعی پرنده از تیره گنجشکها که دارای پرهای زیبایی است و مخصوص امریکاست
لغت نامه دهخدا
تصویری از پهن ریش
تصویر پهن ریش
آن که دارای ریش پهن است پهن محاسن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر ریش
تصویر پر ریش
پر از زخم پر قرحه پر جراحت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منکرین
تصویر منکرین
جمع منکر، نیگرایان منبلان نا خستویان
فرهنگ لغت هوشیار
تثنیه منخر دو سوراخ قدامی حفره های بینی را گویند که در ابتدای حفره های بینی قرار دارند و در حقیقت حفره های بینی بوسیله منخرین بخارج ارتباط پیدا میکنند. حفره های بینی که در دنباله منخرین قرار دارند بشکل دو دالان قدامی خلفی هستند که هوای خارجی را بحلق مربوط میسازند. حفره ها دارای دو سوراخ خلفی بنام کوآن نیز میباشند که حفره بینی بوسیله آنها بحلق ارتباط پیدا میکند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منذرین
تصویر منذرین
جمع منذر، ترسانندگان، بیم دهندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پی ریت
تصویر پی ریت
ترکیب فلز و گوگرد
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه پی ریزد ظنکه اساس و بنیادنهد، متصل پیوسته یک ریز پیاپی پی ریزگفتن
فرهنگ لغت هوشیار
ماده ایست سرخ رنگ مایل بسیاهی که از جوشانیدن آب کشک حاصل کنند و آن بغایت ترش است کشک سیاه قره قوروت ترف سرخ لیولنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پا چین
تصویر پا چین
تنکه زنانه که سرپای آنرا چین داده باشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پنبئین
تصویر پنبئین
از پنبه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پنجمین
تصویر پنجمین
پنجم پنجمی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر کین
تصویر پر کین
پر حسد پر حقد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منخرین
تصویر منخرین
((مِ خَ رَ))
دو سوراخ بینی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پس ران
تصویر پس ران
((پَ))
پس راننده، راننده شتر، حاد
فرهنگ فارسی معین
((~. تَ))
ماده ای است سرخ رنگ مایل به سیاهی که از جوشانیدن آب کشک حاصل کنند و آن به غایت ترش است، کشک سیاه، قره قورت، ترف سرخ، لیولنگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پندارین
تصویر پندارین
موهوم، فرضی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پن جتن
تصویر پن جتن
آل کساء
فرهنگ واژه فارسی سره